کوچه های باران خورده

ساخت وبلاگ
نکند در تو اسم مرا دار می زنند!!؟ باز ثانیه ها اسم تورا جار می زنندتیک دقایق هرشب بر سر تکرار می زنندساعت و فاصله یاد تو نوای مرغ شببه هوای نگاه تو در دل من تار می زنندقربانی شب شعرشدم در چشمان توبه همه خاطره هایم پرچم بیدار میزنندسکوت مانده در عقربه ها که نمی چرخندنکند در تو اسم -مرا- دار می زنند!!؟ نويسنده :حمید عسکری اطاقوری تاريخ: هشتم شهریور ۱۴۰۱ ساعت: 19:12 کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 80 تاريخ : شنبه 12 شهريور 1401 ساعت: 15:12

اومدنم یادم نیست اما در تلاطم روزها از کودکی هام خاطرات خوبی مونده از تموم اون صداقت و‌ پاکی که تجربه کردم در روستا، شهرنشین که شدیم هزار رندی بود و دروغ یادم مونده از ادمها. صداقت رفت، مهربانی کم رنگ شد, من موندم با آدمهای هزارچهره ...مادربزرگ میگفت ادمها دو دسته اند اما من میگم آدمها تعریفشون اگه قراره آدم حسابشون کنیم یه دسته ان مهربونن و همیشه به یادتن و تو ذهن و‌ دلشون قصد آزار کسی نیست و از کنار دسته دیگه باید بی اعتنا رد شد چون در هیچ تعریفی نمیگنجن.شد نیم قرن عمر که نمیدونم چه جوری گذشت... نويسنده :حمید عسکری اطاقوری تاريخ: یکم شهریور ۱۴۰۱ ساعت: 7:14 کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 102 تاريخ : شنبه 5 شهريور 1401 ساعت: 18:16